جمع شده است حرفهایم در انتهاییترین بغض مانده در تکرار روزهای بی تو بودن و هر چه صبر میکنم نه میشکند نه تو میآیی! آتشی نمى سوزاند "ابراهیم" را ، و دریایى غرق نمی کند "موسى"را ؛ مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان "نیل" می سپارد ، تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش ؛ دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند ، سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد ! مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند... از این "قِصَص"قرآنى هنوز هم نیاموختی؟! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند ، و خدا نخواهد ؛ نمی توانند ... او که یگانه تکیه گاه من و توست ! پس ؛ به "تدبیرش" اعتماد کن ، به "حکمتش"دل بسپار ، به او "توکل"کن ؛ و به سمت او "قدمی بردار" ، تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی... در هیــاهـوی زنـدگـی دریـافتـم چـه دویـدن هـا کـه فقـط پاهـایم را از مـن گرفـت،در حالیـکه گـویی ایسـتاده بـودم! چـه غصـه هـا کـه مـویـم را ســپیـد کـرد، در حـالی کـه قـصه ای کـودکانـه بیـش نبـود! دریـافتم کسـی هسـت کـه اگـر بخـواهـد می شـود و اگـر نـه، نـمی شــود! بـه همـین سـادگــی... کـاش فقـط او را صـدا مـی زدم. الامام المهدی ( عج ) : إنا غیر مهملین لمراعتکم و لاناسین لذکرکم/// امام مهدی(عج): ماشما را به حال خود رها نکرده یاد شما را فراموش نمی کنیم/// بحارالانوار ج53 ص174
من به درماندگی صخره و سنگ نازد به خودش خدا که حیدر دارد دریای فضایلی مطهر دارد همتای علی نخواهد آمد به جهان صد بار اگر کعبه ترک بر دارد و خدا خواست که یعقوب نبیند یک عمر / شهربی یار مگر ارزش دیدن دارد؟(به امید ظهور)
من به آوارگی ابر و نسیم
من به سرگشتگی آهوی دشت
من به تنهایی خود می مانم
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
گیسوان تو به یادم می آید
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی
شعر چشمان تو را می خوانم
چشم تو چشمه شوق
چشم تو، ژرف ترین راز وجود
برگ بید است که با زمزمه جاری باد
تن به وارستن عمر ابدی می سپرد
تو تماشا کن
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی میگذرد
و تو در خوابی
و پرستو ها خوابند
و تو می اندیشی...
Design By : Pichak |