خوابیم و حقیقت به خدا نیست به جز این ما غایب و او منتظر آمدن ماست... امشب دلم به یاد نبودنت گرفته است. خیلی عجیب است که دلم هوای تو را گرفته است. در آسمان شهر من اینجا، ستاره هم، خطی از انتظار تو را دربر گرفته است. بر روی زمین شهر من اما، هرگز کسی سراغی از تو نگرفته است. می دانی که چیست؟ این تهران، تکرار تاریخ کوفه را از بر گرفته است. تو اگر دلگیری، لحظه ای چشم ببند، اندکی اشک بریز، و بخوان نام مرا، ?به تو من نزدیکم، نام من یزدان است، لقبم ایزد پاک، تو مرا زمزمه کن، خواهم آمد سویت، بی صدا یادم کن، یا که فریادم کن، که منم منتظر فریادت خدایا سرد این پایین از اون بالا تماشا کن ... اگه میشه فقط گاهی خودت قلب منو هاااا کن ... خدایا سرده این پایین ببین دستامو می لرزه ... دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه ... تو اون بالا من این پایین ، دوتاییمون چرا تنها... اگه لیلا دلش گیره ، بگو مجنون چرا تنها... بگو گاهی که دلتنگم ، ازاون بالا تو می بینی... بگو گاهی که غمگینم تو هم دلتنگ و غمگینی... خدایا ! من دلم قرصه ! کسی غیر از تو با من نیست... خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست... کسی اینجا حواسش نیست که دنیا زیر چشماته... یه عمره یادمون رفته ، زمین دار مکافاته... فراموشم شده گاهی ، که این پایین چه ها کردم... که روزی باید از اینجا بازم پیشه تو برگردم... خدایا ! وقت برگشتن یه کم با من مدارا کن... شنیدم گرم آغوشت ، اگه میشه منم جا کن اگر روزی ناخواسته دلی را شکستم حلالم کنید اگر درب دل را به رویی بستم حلالم کنید اگر از صبر بویی نداشتم
اگر کلبه ی مهر را هم نساختم
حلالم کنید
اگر روی دست لطیفی گلی را نکاشتم
حلالم کنید
اگر لای هر برگ کتابی رزی را نذاشتم
حلالم کنید
حلالم کنید
اگر حرف سردی زدم .چشم بستم
حلالم کنید
اگر خسته بودم صدایی را شکستم
حلالم کنید ...
Design By : Pichak |