سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























به نسیمی همه ی راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد

سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است

گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد

آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد

گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد.

فاضل نظری


نوشته شده در جمعه 92/3/10ساعت 11:37 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

 اگر اندازه‌ی رحمت خدا را می‌دانستید هر‎ ‎آیینه بر آن تکیه می‌کردید و جز ‏اعمال اندکی انجام نمی‌دادید و اگر میزان غضب و خشم‎ ‎خدا را می‌دانستید گمان ‏می‌کردید که دیگر نجات نخواهید یافت‎.

چه گناهانی باعث فشار قبر می‌شوند؟ و برای‌ ‌دوری از آن چه باید کرد؟

مؤمن باید بیم و امیدش به خدا در‌ ‌یک سطح باشد. اگر ترسش از عذاب‌های الهی بیش از ‌حد باشد از رحمت خداوند مأیوس می‌شود‌ ‌و به اصطلاح عوام می‌گوید آب که از سر ‌گذشت چه یک وجب و چه صد وجب.

از طرفی اگر‌ ‌امیدش به فضل و رحمت الهی بیش ‌از اندازه باشد، امن از مکر الهی پیدا می‌کند و از‌ ‌جانب دیگر سقوط می‌کند و انگیزه‌ای ‌برای انجام اعمال نیک و پسندیده پیدا نمی‌کند در‌ ‌حالی‌که خداوند کریم‌تر از آن است که ‌بنده‌ی ضعیف و ذلیل را عذاب کند.

در نتیجه به هر‌ ‌عمل ناشایستی تن داده و باز دم از ‌فضل و کرم و لطف و رحمت خدا می‌زند.

در همین راستا‌ ‌حضرت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام ‌‌(ص) فرمود: «اگر اندازه‌ی رحمت خدا را می‌دانستید هر‌ ‌آیینه بر آن تکیه می‌کردید و جز ‌اعمال اندکی انجام نمی‌دادید و اگر میزان غضب و خشم‌ ‌خدا را می‌دانستید گمان ‌می‌کردید که دیگر نجات نخواهید یافت‌.‌‌»(1)

‌ولی بنابر فرمایش امام صادق (ع): «هیچ ‌بنده‌ی‌ ‌مومنی نیست مگر آن که در قلبش دو نور وجود دارد نور خوف (از عذاب الهی) و نور ‌امید‌ ‌‌(به رحمت پروردگار) که اگر هریک را با دیگر‌ی بسنجد از آن زیادتر نخواهد بود» (2) ‌یعنی هر دو به یک میزان خواهند بود.

پس‌ ‌شما دوست عزیز هم به همان میزان که از ‌عذاب الهی بیمناک هستید به فضل و رحمت‌ ‌پروردگار هم امیدوار باشید تا انگیزه خود را ‌برای انجام اعمال خوب و پسندیده از دست‌ ‌ندهید و به گناه کبیره یأس از رحمت پروردگار ‌گرفتار نشوید. ‌

انسانتا به امروزَش‌ ‌عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عالمهای دیگری را در پیش‌رو دارد، ‌انسان با مرگ از‌ ‌عالم دنیا به جهان آخرت منتقل می‌شود که آخرت هم ابتدایش «عالم ‌برزخ» و انتهایش‌‌ ‌که بعد از برپایی قیامت کبری است بهشت یا دوزخ می‌باشد. ‌

یکی از ویژگی‌های عالم برزخ‌ ‌«فشار قبر» می‌باشد. فشار قبر نسبت به افراد متفاوت است ‌بعضی از افراد فشار قبر‌ ‌ندارند و آنها که دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف یکسان ‌نیست و بستگی به اعمال‌ ‌آنها دارد‌.

عواملی که موجب فشار قبر می‌شود:
‌1ـ بداخلاقی. ‌

‌2ـ سخن‌چینی‌.

3- مراعات نکردن طهارت و نجاست و پرهیز نکردن از بول‌.‌‌(3)

4- یاری نکردن مظلوم. در کتاب ثواب الاعمال آمده است که: یکی‌ ‌از علمای بنی‌اسرائیل از ‌دنیا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا که او یک بار نماز‌ ‌را (عمداً) بی‌وضو خوانده بود و از ‌کنار مظلومی گذشته بود و او را یاری نکرده‌ ‌بود.(4)‌

5- ضایع نمودن نعمت‌های الهی: ‌حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «فشار قبر برای مؤمن ‌کفاره تباه نمودن نعمت‌ها از‌ ‌ناحیه‌ی اوست». (5)


عواملی که باعث‌ ‌کاهش یا رفع فشار قبر می‌شود(6)‌‌:

‌1ـ نماز شب و کامل نمودن رکوع: امام رضا (ع )فرمود: «کسی که نماز شب بخواند و‌‌ ‌در ‌قنوت نماز «وتر» هفتادبار استغفار کند از عذاب قبر پناه داده می‌شود.» و امام‌ ‌باقرعلیه ‌السلام فرمود: «هر کس رکوع نمازش را کامل انجام دهد وحشت قبر به او ‌نمی‌رسد».(7)

‌2ـ صدقه و نماز مخصوص. (8)

‌3ـ نماز وحشت، این نماز بسیاری از مردگان‌ ‌را از عذاب قبر و فشار قبر نجات داده است ‌که حکایات عجیبی در داستان‌های شگفت شهید‌ ‌دستغیب در این باره موجود است که ‌می‌توان به آن مراجعه نمود‌.‌‌ (9)

‌4ـ حج نمودن، دو روایت است که هر کس چهار‌ ‌مرتبه حج به جا آورد عذاب قبر از او ‌برداشته می‌شود. (10)

‌5ـ خواندن بعضی از سوره‌های قرآن: امام علی(ع) می‌فرماید‌: ‌‌«هر کس در هر جمعه سوره ‌نسا را تلاوت کند از فشار قبر امان می‌یابد». (11) سوره‌های زخرف، یاسین، تکاثر و ‌تبارک، نیز‌ ‌در این مورد سفارش شده‌اند‌.

‌6- ‌این که مرگ انسان در روز جمعه باشد‌.

7- ‌ریختن آب روی قبر‌‌.

و... .

منبع: موعود،مصاف


پی نوشت:
‌1- میزان الحکمه 10 جلدی، ج 3، ص‌ 178
‌2- بحارالانوار، ج 78، ص‌ 259
‌3- همان، ج 75، ص 265‌‌
‌4- ثواب الاعمال، ص 111‌‌
‌5-‌‌ ‌بحارالانوار، ج 6، ص 221‌‌
‌6-‌‌ ‌با استفاده از کتاب «عالم‌ ‌برزخ در چند قدمی ما» محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات ‌نبوی‌
‌7-‌‌ ‌همان، ج 85، ص 107
‌8-‌‌ ‌بحارالانوار، ج 91، ص 219
‌9-‌‌ ‌حاشیة مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی‌
‌10- من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص‌ ‌‌217، روایت 2209، باب 2
‌11- وسایل الشیعه، ج 7، باب 54، ص 409، روایت


نوشته شده در پنج شنبه 92/3/9ساعت 10:47 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

کوچه

 

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

 

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم

در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

 عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم در آن خلوت دلخواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت

آسمان صاف و شب آرام

 بخت خندان و زمان رام

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید تو به من گفتی

از این عشق حذر کن!

لحظه ای چند بر این آب نظر کن

آب آیینه عشق گذران است

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است

باش فردا که دلت با دگران است

تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن!

با تو گفتم

            حذر از عشق ؟

     ندانم

سفر از پیش تو ؟

   هرگز نتوانم نتوانم

روز اول که دل من به تمنای تو پر زد

چون کبوتر لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی من نرمیدم نگسستم

باز گفتم که: تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم...!

......................................

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت 

اشک در چشم تو لرزید

  ماه بر عشق تو خندید

یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم

نگسستم

 نرمیدم

......................................

رفت در دامن ظلمت آن شب و شبهای دگر هم

نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کو چه گذر هم

بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

فریدون مشیری


نوشته شده در چهارشنبه 92/3/8ساعت 3:2 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

 چه سنگین گذشت عصر بارانی ام
 گویی نوازش نمی کرد، باران صورتم را
 وامروز دوباره شکست
 تکه ای از شکسته های قلبم
 درآن گوشه ی پاییزی
 گریه ام، فریادم، تنها سکوتی بود
 تا حرفهایم
 در بستری از بغض بخوابند
 کاش گفته بودم...
 کاش گفته بودم تو بتی هستی
 که قلبم ستایشت می کند...

 باران برایم رمق نگذاشت...خیسم کرد ولی باز به انتظارت نشستم ...

 ولی تو نیامدی مثل همیشه..

 نگرانتم

 گمت کرده ام...شاید درون قلبم گم شده ای و شاید ...

نگرانتم...خیلی نگرانتم...

 


نوشته شده در سه شنبه 92/3/7ساعت 8:11 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

 این دو حدیث از کتاب "زندگانی حضرت زینب از ولادت تا رحلت" نوشته آیت الله سید محمد کاظم قزوینی توسط خبرآنلاین گلچین شده است.


* از آن بانوی اهل دانش و کمال آورده اند که فرمود: « بی گمان نیای گرانقدرم محمد (که درود خدا بر او باد) برای ما زنان، حقوقی مقرر داشت که همسرانمان باید آن را رعایت کنند، درست همان طور که بر آنان حقوقی مقرر فرمود که رعایت آنها بر ما لازم است.»

* حضرت زینب (که درود خدا بر او باد) در روایت دیگری گفته است: « نیای گرانقدرم محمد (که درود خدا بر او باد) می فرمود: هنگامی که زن درست اندیش و درست کردار نمازهای پنجگانه اش را بخواند، و روزه ی رمضان را بگیرد، و دامان خود را پاک و پاکیزه دارد، و با همسرش هماهنگ گردد و حقوق او را رعایت کند، به او گفته می شود از هر یک از درهای بهشت که می خواهی بر بهشت زیبا و پرنعمت خدا درآی.  

منبع:جهان


نوشته شده در دوشنبه 92/3/6ساعت 11:30 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

روزى پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و آله از راهى عبور مى ‏کرد. در راه شیطان را دید که خیلى ضعیف و لاغر شده است. از او پرسید: چرا به این روز افتاده ‏اى؟ گفت: یا رسول ‏الله از دست امت تو رنج مى ‏برم و در زحمت‏ بسیار هستم . پیامبر فرمودند: مگر امت من با تو چه کرده ‏اند ؟ گفت: یا رسول ‏الله، امت ‏شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصایص را ندارم .اول این که هر وقت ‏به هم مى‏ رسند سلام مى ‏کنند. دوم این که با هم مصافحه - دست دادن- مى ‏کنند. سوم آن که ، هر کارى را که مى‏ خواهند انجام دهند «ان‏ شاء الله» مى ‏گویند ، چهارم از این خصلت ها آن است که استغفار از گناهان مى ‏کنند ، پنجم این که تا نام شما را مى‏ شنوند صلوات مى‏ فرستند و ششم آن که ابتداى هر کارى « بسم الله الرحمن الرحیم‏» مى‏ گویند.


نوشته شده در دوشنبه 92/3/6ساعت 9:4 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

از میان آن همه مدعی، تنها 72 نفر ماندند. اکنون میان این همه مدعی هنوز 313 نفر... ای دل! تو چه می کنی؟ هنوز گاه آن نرسیده که خود را به قافله برسانی؟



نوشته شده در دوشنبه 92/3/6ساعت 9:3 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >

Design By : Pichak