سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























رحمت خدای برآن کس باد که تفکر کند و درس و عبرت گیرد و بینا گردد و بصیرت یابد. (مولای متقیان حضرت علی ع )


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 12:23 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

کمی ازغسل زیرپیرهن ماند/ کمی ازخون خشکت دربدن ماند// کفن رادربغل بگرفت وبوکرد/ همان طفلی که آخربی کفن ماند


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 12:22 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

رسول اکرم(صلی ا... علیه و آله و سلم): مَن ماتَ ولَم یَغْزُ ، ولَم یُحدِّثْ بهِ نَفسَهُ ، ماتَ على شُعْبَةٍ مِن نِفاقٍ// کسی که‏ جهاد نکرده ‏یا آرزوى جهاد نداشته باشد و بمیرد به نوعى نفاق مرده ‏است. به امیدو آرزوی جهاد در رکاب مولا صاحب الزمان صحیح مسلم : 3 / 1517 / 1910 منتخب میزان الحکمة 114


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 12:22 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هاییکه فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم؛چه غصه هایی که فقط باعث سپیدی مویم شد در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود دریافتم که کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نه نمیشود ‏"‏به همین سادگی" پس کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم فقط او را میخواندم...


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 12:20 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

واژه ی "صحف" در قرآن به معنای مطلق کتاب آمده است،چنان که میفرماید:

" وَ اِذا الصُّحُفُ نُشِرَت/آنگاه که نامه های اعمال منتشر گردد...(تکویر:10)"

"ِانَ هذا لُفِی الصُّحُفِ الاُولی.صُحُفَ اِبراهیمَ وَمُوسی/این، در صحیفه های نخستین،در کتاب ابراهیم وموسی است.(اعلی:18_19)"

هم چنین روایات پیشوایان ما حاکی است که در زمان آنان ،مصحف به معنای کتاب و یا دفتر مکتوب بوده است.

امام صادق (ع) فرموده اند:"مَن قَرَأ القُرآنَ فِی المُصحَفِ یَتَمَتَع بِبَصَرِهِ/هرکس قرآن را از روی برگ های مجلد بخواند،ازچشم خود بهره میگیرد."

و نیز در حدیثی دیگر آمده است:"قِراءَةُ القُرآنِ فِی المُصحَفِ تُخَفِّفَ العَذابَ عَن الوالِدَینِ/خواندن قرآن ازروی برگ های مجلد،عذاب را از پدر ومادر کم میکند."

پس روشن شد که تا پایان قرن اول ،لفظ "مصحف" به معنای کتاب مجلد ویا دفترچه ی جلد شده بود که افراد، دانش وآگاهی خود را در آن ضبط میکردند و اگر بعد ها قرآن را مصحف گفته اند،چون از ذهن ها بیرون آمده وبربرگ ها نوشته شد و به صورت مجلد درآمد.

با توجه به این مسأله، نباید در شگفت باشیم که دخت گرامی پیامبر(ص) دارای مصحفی باشد و دانش و آگاهی های خود را که از پدر بزرگوارش بر گرفته بود ، درآن نوشته شود و برای فرزندان خود ،به صورت بهترین میراث باقی بگذارد.

خوشبختانه فرزندان حضرت فاطمه (س) حقیقت وواقع این مصحف را شناسانده و گفته اند:این مصحف ،جز یک رشته آگاهی هایی که از پدر بزرگوارش شنیده ویا از طریق دیگر به دست آورده، چیز دیگری نیست.

حسن بن علی(ع) فرمودند:" نزد ما جامعه ای است که در آن حلال وحرام وارد نشده و مصحف فاطمه _سلام الله علیها_ هست در حالیکه در آن کلمه ای از قرآن نیست بلکه املای رسول خدا(ص)و خط علی (ع) است و همگی در اختیارماست."

امام (ع) با عنایت کامل یاد آورمیشود که در آن حلال وحرامی نیست تا مبادا تصور شود وحی تشریعی بر دخت پیامبر(ص) نازل میشده است.

امام صادق(ع) در روایت دیگر،در توصیف مصحف میگویند:"به خدا سوگند کلمه ای از قرآن شما در آن نیست . راوی میگوید، پرسیدم:آیا در آن دانش است؟ امام در پاسخ گفتند:" بلی؛ ولی نه از این دانش های معمولی."

با توجه به آنچه گفته شد ،روشن میگردد که مصحف فاطمه(س) ارتباطی به قرآن ندارد و کسانی که آن را دستاویزی برای تحریف قرآن قرارداده اند،اگر مغرض نباشند،ناآگاهانه وبدون تحقیق در باره ی واقعیت آن سخن میگویند.

اکنون واقعیت را بیان میکنیم :

یکی از معارف مسلم در میان علمای اسلام ، وجود افراد محدث در میان مسلمانان است. فرد "محدَث" پیامبر نیست و بر او وحی نازل نمیشود ولی در عین حال، فرشتگان با وی سخن میگویند وسخن آنان را میشنود.

کلینی در کتاب کافی، بابی تحت عنوان"اِنَّ الاَئِمَّةَ مُحَدَّثونَ،مُفَهّمُونَ"منعقد کرده و روایاتی در این مورد نقل کرده است و همگی حاکی از آن است که  محدث کسی است که صوت فرشته را میشنود ولی او را نمی بیند.آنگاه اضافه میکند ائمه ی اهل بیت _علیهم السلام_ همگی محدث هستند.

«فاطمه_سلام الله علیها_"محدَّثه" است»

دخت گرامی پیامبر(ص) به خاطر کمال وجودی ،ازافراد محدث به شمار میرود،یعنی صدای فرشته را میشنیدند ولی او را نمی دیدندو این جریان زمانی رخ داد که پدر والامقامشان در گذشتند.غم واندوه ایشان را فرا گرفت.

دراین هنگام جرئیل امین به فرمان الهی فرود آمد.اخباری را ازآینده برای ایشان بازگو می نمود و از این طریق ،مایه ی تسلیت وتسلی خاطر ایشان را فراهم می آورد.

امام صادق(ع) در مورد ویژگی های مصحف میفرمایند:"آنگاه که خدا پیامبرش را قبض روح نمود،اندوه فراوانی فاطمه(س) را در بر گرفت.خدا فرشته ای را فرستاد تا به او تسلیت بگوید.

فاطمه (س) ،امیرالمؤمنین(ع) را در آنچه میشنید ،آگاه ساخت.

علی(ع) فرمود:هرگاه صدای فرشته را شنیدی،مرا آگاه کن تا آنچه میگوید،بنویسم . این گزارش ها که از طریق فرشته به فاطمه(س) میرسید و او در اختیار علی(ع) مینهاد،در دفتری جمع شد ونام مصحف به خود گرفت،ولی درآن چیزی از حلال وحرام نیست، بلکه تنها گزارش هایی از آینده است."

(برگرفته از راهنمای حقیقت،نوشته ی آیة الله سبحانی) 

مصاف


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 11:12 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |


بسم الله الرحمن الرحیم


     حوادث روز دوشنبه

  • ·        آخرین نماز پیامبر"ص"

صدای اذان بلال بلند می شود.هنگام نماز صبح اهل مدینه به سوی مسجد می آیند.در میان تعجب حاضران ابوبکر-پسر ابی قحافه –که باید همراه سپاه اسامه بن زید حرکت کرده و از مدینه خارج شده باشد؛به مسجد النبی وارد می شود و به عنوان امام جماعت،نماز را آغاز می کند.

دوستان وی از جمله عمر بن خطاب و ابوعبیده،از سپاه اسامه خارج شده اند و او را همراهی می کنند.

بلال خبر این توطئه را به پیامبر میرساند.

پیامبر که به شدت بیمار هستند،با شنیدن این خبر غضبناک می شوند.امیرالمومنین و فضل بن عباس زیر بغل آن حضرت را می گیرند وپیامبر در حالی که پاهای مبارکشان بر روی زمین کشیده می شد،وارد مسجد می شوند.رسول خدا ابوبکر را کنار می زنند و خود نماز را نشسته بپا میکنند و مردم هم به ایشان اقتدا میکنند

  • ·آخرین خطبه پیامبر"ص"

پس از نماز پیامبر ،با اشاره به حدیث  ثقلین،بار دیگر بر هدایت پافشاری می کنند و در برابر سوال معترضانه ی عمر،تک تک اهل بیت را معرفی مینمایند و در انتها از وجود فتنه ها بی انتها سخن به میان می آورند.

پیامبر به خانه رفتند و ابوبکر و یارانش تا هنگام وفات پیامبر دیده  نمی شوند.

ابوبکر به طرز مشکوکی به خانه خویش در "سّنح" رفته است.

پیامبر بار دیگر" اسامه "را فرا می خوانندو برای چندمین بار به او دستور اکید می دهند که با سپاهان خویش،شهر مدینه را ترک کند.

  • ·وفات پیامبر "ص"

اندکی بعد بیماری پیامبر شدت می یابد..آن حضرت امیرالمومنین را فرا می خوانند.امیرالمومنین سر پیامبر را بر سینه خود می گیرد.لحظاتی بعد،پیامبر در حجره شخصی خویش و در سن 63 سالگی،دار فانی را وداع می گویند.

خبر رحلت به همه ی اهل مدینه می رسد و سپاه اسامه این خبر را – که توسط پیک عایشه به او رسیده - در جرف می شنود.

عمر بن خطاب و ابوعبیده ، به سرعت، سپاه را ترک می کنند و به مدینه باز می گردند.عمر به مسجد پیامبر وارد می شود و پیوسته فریاد می کشد : رسول خدا نمرده است!..هر کس که بگوید او مرده با ابن شمشیر او را نشانه می روم.

ابوبکر نیز که در سنح به سر می برد با شنیدن این خبر خود را به مدینه می رساند و به مسجدالنبی وارد می شود.

او رو انداز را کنار می زند و پس از اطمینان از وفات آن حضرت، بر میخیزد و می گوید:

هر کس که محمد را می پرستید بداند که مرده و هر کس خدا را می پرستید ، بداند که خدا زنده است و نمی میرد.

  • ·        سقیفه بنی ساعده

ابوبکر در خانه پیامبر نشسته است. شخصی خبر گرد همایی انصار را به عمر می رساند و او نیز ابوبکر را با خبر می سازد،و هر دو روانه ی سقیفه بنی ساعده می شوند.

ابوبکر در راه ؛ ابو عبیده را نیز با خود همراه می سازد.

در سقیفه به علت اختلاف دیرینه ی دو قبیله "اوس" و "خزرج"،مهجرین با یاری یاران دیرینه ی خود در میان انصار- که بر این اختلاف دامن می زدند- گوی سبقت را از سعد بن عباده انصاری می رباید.

انصار در رقابت با یکدیگر ،برای بیعت با ابوبکر پیش دستی می کنند.ابتدا بشیر بن سعد خزرجی و سپس اسید بن حضیر اوسی- که هر دو از طرف داران با سابقه ی ابوبکر به حساب می آیند- به شتاب بیعت می کنند، تا سایر انصار نیز از آن ها پیروی  کنند.

عمر و ابوعبیده نیز پس از آن دو با ابوبکر بیعت می کنند.

.....گرد و غبار همه جا را فرا گرفته است.

عنر فریاد می زند و به سوی سعد بن عباده حمله ور می شود. سعد بن عباده را از زیر دست و پا خارج می کنند و از سقیفه بیرون  می برند.

اوضاع کم کم به نفع ابوبکر آرام می شود.

  • ·بیعت اولیه

ابوبکر از سقفه به سوی مسجد النبی خارج می شود.اطرافیان او ،هر کس را که در راه می بینند،گرفته ونزد ابوبکر برده دست او را جلو آورده و به عنوان بیعت، به دست ابوبکر می زنند.

بدبن ترتیب ابوبکر همراه هوادارانش وارد مسجد می شوند.

هنگام ظهر است ؛ ابوبکر به عنوان خلبفه رسول خدا نماز می گزارد!!!

سخنرانِ قبل از نماز عمر بن خطاب است!!!!!!

· تقسیل و تکفین پیامبر"

مراسم غسل وتکفین پیامبر با تمامی آداب و مستحبات آن، به پایان رسیده است و جز امیرالمومنین، صدیقه کبری،حسنین،سلمان،ابوذر،مقداد،عمار،حذیفه،ابی بن کعب و....- جماعتی نزدیک به چهل نفر- کس دیگری در نماز بر جنازه پیامبر حاضر نمی شود.

پس از نماز، امیر المومنین در خطبه ای کوتاه خود را در امر خلافت از انصار و مهاجران برتر می دانند.

جو مسجد و اطراف آن هر لحظه سنگین تر می شود.

  • ·ورود قبیله "اسلم"

عمر به همراه گروهی در مدینه می چرخند و در کوچه های آن فریاد می زند:

همانا با ابوبکر بیعت شده است، پس برای بیعت بشتابید.

قبیله اسلم که گویا به هماهنگی قبلی در بیرون از مدینه آماده بودند ، با چوب دستی های بلندی وارد مدینه می شوند.

افراد این قبیله دستور دارند که همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر کسی امتناع کرد، بر سر و پیشانی او بزنند.

مدتی بعد ، این گرو که با لباس های هماهنگ مشخص هستند ، وارد خانه های مردم مدینه می شوند و افراد را به اکراه برای بیعت بیرون می آورند . کوچه های مدینه از شدت تحرک آنان برای گرفتن بیعت تنگ شده است .

  • ·حوادث شامگاه دوشنبه

در شامگاه روز دوشنبه ، زیدبن ثابت که نسبی یهودی دارد و جوانی تازه مسلمان است ، به خانه ی انصار می رود و از جانب ابوبکر بین آنها خرما پخش می کند.

زنی از انصار با رد این بذل و بخشش مخفیانه ، در مقام اعتراض می گوید:

آیا در دینم به من رشوه می دهید؟

در انتها ی شب،"براء بن عازب"که از حوادث پیش آمده به شدت اندوهگین است،سکوت سنگین مسجد النبی را نمی تواند تحمل کند و با خارج شدن از آن جا، به سوی محله ی "بنی بیضاضه" حرکت می کند.

در آنجا عده ای را می بیند که بر سر پیمان غدیر استوارند و می خواهند در برابر پیمان شکنان ایستادگی کنند.

نام آن ها این چنین است:

مقداد،عمار،ابوذر،سلمان،عباد بن صامت،حذیفه بن یمان و زبیر.

فرد دیگری که هم اعتقاد با آن هاست اما چون گرفتار تردید شده از پشت دبسته آنان را تایید می کند ،ابی بن کعب نام دارد.

  

 

 بیعت عمومی

ساعاتی پیش از ظهر،ابوبکر،عمر و ابو عبیده به مسجد وارد می شوند،و با ورود آن ها بلافاصله عثمان و قومش"بنی امیه" و عبد الرحمن بن عوف و قبیله اش "بنی زهره"که در مسجد بودند بر خاسته و بیعت می کنند.

آری امروز روز بیعت عمومی است.مسلمانان که دیروز تهدید و دیشب تطمیع را تجربه کرده اند،امروز برای بیعت با ابوبکر از هم پیشی می گیرند ودست خویش را با دست های خلیفه آشنا می کنند تا گوی سبقت را از هم بربایند.در گوشه ی شرقی و چسبیده به مسجد،حجره ای قرار دارد که جنازه ی پیامبر،در آن جای گرفته است ؛این خانه خاموش است.

هنوز اهل سقیفه و برخی از همسران پیامبر ،برای نماز خواندن بر جنازه مبارک پیامبر وقت پیدا نکرده اند.

گروهی از اطرافیان دستگاه خلافت،به جهت خوش خدمتی به خلیفه،در کنار منزل امیرالمومنین فریاد"بیعت کنید" و "از اجتماع مسلمانان دوری نگزینید "سر میدهند.

در این روز سخن از تهدید نیز به میان می آید.

 

  • تلاش برای تطمیع عباس عموی پیامیر"ص"

در انتهای شب ،در جلسه ای مشورتی،ابوبکر،نظر عمر،ابوعبیده و مغیره بن شعبه را درباره ایجاد شکاف در بنی هاشم خواستار می شود.مغیره بن شعبه پیشنهاد تطمیع . مصالحه با عباس –عموی پیامبر-را مطرح می کند.

این گروه چهار نفره ،همان شب با مراجعه به منزل عباس بن عبد المطلب برای او و فرزندانش سهمی از خلافت را پیش کش میکنند.پاسخ منفی عباس این نقشه را به بن بست می کشاند.

جنازه ی پیامیر هنوز روی زمین است.

کسانی که قصد خداحافظی با پیامبر خویش را داشته اند،دیروز برای خواندن نماز حاضر شدند و امروز کمتر کسی به خانه ی پیامبر مراجعه می کند.

امیرالمومنین چند بار برای سقیفه گردان ها پیغام می فرستدتا برای نماز بر پیامبر حاضر شوند.

  •   تدفین پیامبر"ص"

در انتهای روز ابوبکر و عمر که در مسجد به گرفتن بیعت مشغول اند،اعلام می کنند که نمی توانند برجنازه پیامبر که در خانه مجاورمسجد است،حاضر شوند.

امیرالمومنین به تدفین پیامبر مشغول می شوند و بدن پیامبر در شب چهارشنبه،دو روز پس از وفات،به خاک سپرده می شود.

هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر بر جنازه آن حضرت نماز نخوانده اند.

عایشه که اتاق او در گوشه ی مسجد واقع است،می گوید:

به خدا قسم!نفهمیدم پیامیر چه زمان دفن شد،تا اینکه در شب چهارشنبه ،صدای بیل ها را از حجره پیامبر شنیدم!


همانا سقیفه گران،هدف دیگری را دنبال می کنند

 

ادامه دارد ....

منبع:مصاف

جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلواتی هدیه نمایید...

"اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

 

پی نوشت :

 دانشنامه شهادت حضرت زهرا(جلد1-2):علی لباف

عبور از تا ریکی:عدنان درخشان

سقیفه:سید مرتضی عسکری

 الهجوم علی بیت فاطمه:عبد الزهرا مهدی

مظلومی  گمشده در سقیفه:(جلد 2 و 4) علی لباف

جانشین حضرت محمد:ویلفرد مادلونگ


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 10:23 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

بسار نادر است کلماتی که ارزششان بیشتر از سکوت باشد...


نوشته شده در یکشنبه 92/1/18ساعت 9:1 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

Design By : Pichak