سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























باید از خویش بپرسیم : که چرا حجت خدا ، خیمه را امن تر از خانه ی ما می داند ؟؟

نوشته شده در یکشنبه 92/1/11ساعت 4:40 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

ااولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم.

دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش کرده بودی
چتر آورده بودی
من غافلگیر شدم
سعی میکردی من خیس نشوم
شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد میکنه
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
.
.
.
و چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
با یک چتر اضافه اومدی
مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو!
دکترعلی شریعتی
 

نوشته شده در چهارشنبه 92/1/7ساعت 12:47 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

پس از تولد شیث، چون زمان فوت آدم (ع) فرارسید خداوند به او امر نمود که آنچه را به تو تعلیم دادم به بهترین فرزندانت وصیت کن. و حضرت آدم (ع) نیز جمیع فرزندان خود را جمع نمود و فرمود که هبه الله (شیث) جانشین من بعد از شما می باشد و همه این دستور پدر را اطاعت نمودند.


 

به گزارش موعود پس از تولد شیث، چون زمان فوت آدم (ع) فرارسید خداوند به او امر نمود که آنچه را به تو تعلیم دادم به بهترین فرزندانت وصیت کن. و حضرت آدم (ع) نیز جمیع فرزندان خود را جمع نمود و فرمود که هبه الله (شیث) جانشین من بعد از شما می باشد و همه این دستور پدر را اطاعت نمودند.

وصیت های آدم قبل از فوت!


به سند معتبر از امام محمدباقر (ع) نقل شده است که: آدم (ع) دستور داد تا تابوتی ساختند و علم خود و اسماء و وصیتش را در آن نهاد و به حضرت شیث سپرد و گفت: هرگاه من مردم، مرا غسل بده و کفن کن و بر من نماز بخوان و مرا در قبر قرار بده و چون نزدیک وفات تو شد و آن حالت را در خود یافتی یکی از بهترین پسران خود را انتخاب کن پس آنچه را من به تو وصیت کردم به او وصیت کن تا در حق تو انجام دهد و زمین را هیچ گاه بی خلیفه و جانشین قرار مدهید.

چرا جبرئیل بر آدم (ع) نماز نخواند؟

از حضرت صادق (ع) نقل شده است که: چون حضرت آدم (ع) فوت شد و وقت نماز بر آن حضرت شد، هبه الله (شیث) به جبرئیل گفت: پیش رو ای فرستاده ی خدا و نماز بخوان بر پیغمبر خدا. سپس جبرئیل گفت: خدا ما را امر کرد که پدر تو را سجده کنیم، پس ما پیشی و سبقت نمی گیریم بر نیکان و فرزندان او، و تو از نیکوکارترین های آنان هستی.

پس شیث در جلو ایستاد و پنج تکبیر گفت بر آدم (ع)، به تعداد نمازهایی که خداوند بر امت اسلامی واجب گردانیده است، و این سنتی ماندگار شد در میان فرزندان آدم (ع) تا روز قیامت.

علت گذاشتن 2 ترکه در کفن میت!


از حضرت محمد (ص) نقل شده است که وفات حضرت آدم (ع) در روز جمعه بوده است و همچنین اکابر علمای اسلام روایت کرده اند که: چون خداوند آدم (ع) را از جنت المأوی بر زمین فرستاد، از جدایی بهشت وحشت زده گردید، پس از خداوند درخواست نمود تا او را انس دهد به درختی از درختان بهشت، پس خداوند به سوی او درخت خرمایی فرستاد که مونس او بود. چون وقت وفات حضرت آدم (ع) فرارسید به فرزندان خود گفت: من به آن درخت در حیات خود انس گرفته ام و امید دارم که بعد از وفات نیز مونس من باشد. پس چون بمردم ترکه ای از آن جدا کنید و دو نیم کنید و هر دو را در کفن من بگذارید. پس فرزندان آدم (ع) چنین کردند و پیغمبران بعد نیز از این کار متابعت نمودند و این کار در عهد جاهلیت به فراموشی سپرده شد ولی با ظهور حضرت محمد (ص) ایشان آن را احیا کردند و سنتی در بین مردم گردید.

مکان دفن حضرت آدم (ع)


درباره ی مکان دفن حضرت آدم (ع) سید بن طاووس نقل کرده است که: در صحف ادریس خوانده ام که آدم (ع) ده روز بیماری تب را تحمل کردند و سرانجام وفات نمودند و روز وفات ایشان جمعه یازدهم محرم بود و در غاری که در کوه ابوقیس رو به مکه بود مدفون شدند. همچنین عامه و خاصه از وهب بن منبه روایت کرده اند که: شیث، آدم (ع) را در غاری که در کوه ابوقیس است که آن را «غار اکنز» می گویند، دفن نموده است...

فوت حوا یک سال بعد از آدم (ع)


با توجه به روایات موجود درباره ی طول عمر حضرت آدم (ع) سال هایی تا حدودی نزدیک به هم ذکر شده است به نحوی که به سند معتبر از حضرت صادق (ع) آمده است که: حضرت رسول (ص) فرموده اند؛ عمر شریف آدم (ع) نهصد و سی سال بوده است و سیدبن طاووس گفته است که: در سفر سوم تورات یافتم که عمر حضرت آدم (ع) نهصد و سی سال بوده است، و محمدبن خالد برقی در کتاب بدا از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که: عمر آدم نهصد و سی سال بوده است.

همچنین سید بن طاووس در نقلی دیگر می گوید: در صحف ادریس خوانده ام که عمر حضرت آدم (ع) از روزی که روح در او دمیدند تا وفات هزار و سی سال بوده و حوا بعد از او یک سال و پانزده روز بیمار بود و پس از آن فوت نمود و در کنار قبر حضرت آدم (ع) مدفون شد.

منابع:
1- مجلسی، محمدباقر. تاریخ پیامبران، قم: سرور.
2- مجلسی، محمدباقر. بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، جلد 11.
3- محمدبن طاووس. سعد السعود، قم: منشورات الرضی.
4- راوندی، قطب الدین. قصص الانبیاء، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیه.
5- شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، جلد 1.
6- محمدبن مسعود بن عیاش. تفسیر عیاشی، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، جلد 1.
منبع: جام


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/7ساعت 12:34 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

عواملی که در ذیل به آن اشاره شده، عواملی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید:

 

این لحظه، زندگی شماست! : زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا می‌آیید و می‌میرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال – همین حالا و همین جا – تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که می‌توانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که می‌توانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان. این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچ وقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوش‌شانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.


فداکاری‌هایی که امروز می‌کنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود:
وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف می‌رسد،چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر، که نیاز به زمان و تعهد دارد. باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگی‌ام را خلاف بقیه آدم ها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»


هنگامی که وقت تلف می‌کنید، بنده دیروز می‌شوید: اما وقتی فعال هستید، مثل این می‌ماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که  کمکتان می‌کند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.


شکست‌ فقط درسی برای عبرت گرفتن است:
اتفاقات خوب برای کسانی می‌افتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق می‌ورزند بااینکه ضربه خورده‌اند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید؛ این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمی‌توانید فراموششان کنید. آنها را مثل درس‌هایی ببینید که  می‌توانید از آنها عبرت بگیرید و برای آینده‌تان از آنها استفاده کنید.


خودتان مهمترین ارتباطتان هستید:
خوشبختی زمانی اتفاق می‌افتد که بدون نیاز به تایید کسی دیگر، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه  بتوانید ارتباطی سالم با فردی دیگر داشته باشید، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و  در چشم خودتان، خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتماد‌به‌نفس به چشمان اطرافیانتان نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.


عمل افراد، حقیقت را می‌گوید:
در زندگی با کسانی روبه‌رو خواهید شد که در زمان‌های درست، حرف‌های درست خواهند زد. اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.
گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی‌ می‌شوید اما هنوز زیبایی‌های زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را می‌کشد


مهربانی‌های کوچک دنیا را زیباتر خواهد کرد: به کسانی که به نظر می‌رسد روز سختی داشته‌اند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایه‌ای است که هیچوقت تمام نمی‌شود. و هر جا که انسانی باشد، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید، به این دلیل که می‌دانید افراد زیادی هستند که می‌دانند چیزی ندارند.


پشت هر زندگی زیبا، شکلی از درد بوده است:
می‌افتید، بلند می‌شوید، اشتباه می‌کنید، زندگی می‌کنید، یاد می‌گیرید. شما انسانید، کامل نیستید. ضربه خورده‌اید اما هنوز زنده‌اید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی‌ می‌شوید اما هنوز زیبایی‌های زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را می‌کشد.



منبع: نشریه پیام مشاور.سایت مردمان.


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/7ساعت 12:33 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

چرا باید زن به هنگام نماز و ایستادن در مقابل کسی که او را آفریده و از او محرم‌تر وجود ندارد حجاب داشته باشد؟


 

به گزارش موعود به نقل از فرهنگ نیوز، مشکل کار اینجاست که نوع ما مسلمانان نه به اهمیّت، جایگاه و نقش نماز پی برده‌ایم و نه حجاب. معمولاً هر دو را فقط به صورت یک تکلیف انجام می‌دهیم، تازه اگر عادت نشده باشد. چرا که هم نماز ممکن است عادت شده باشد و هم حجاب. از این رو شاهدیم که گاه تکلیف به نظرمان شاقّ می‌رسد. لذا برخی با کراهت انجام می‌دهند، برخی با اهمال انجام می‌دهند، برخی حتی خودشان نیز برای آن چه انجام می‌دهند ارزشی قائل نیستند تا انتظار داشته باشند خداوند منّان ارزشی قائل شود.

* نماز:

اگر چه نماز یومیّه یک تکلیف است، اما لابد حکمت، آثار و تبعات خود را دارد که از سوی حکیم تکلیف شده است و از آنجا که خداوند متعال غنی محض است و نیازی ندارد، معلوم می‌شود که انسان برای رشد، تکامل و قرب الی‌الله به این نماز نیازمند است. لذا فرمود: نماز ستون دین است و فرمود: نماز معراج مؤمن است و فرمود: نماز از فحشا و منکر باز می‌دارد، نماز گفتگو و راز و نیاز بنده با پروردگار خویش است و ... .

* حضور در محضر و نماز:

عالم محضر خداست، جایی نیست که خالی از خدا باشد، پس بنده همیشه در محضر خدای خویش است، اما به هنگام نماز متفاوت است، چرا که مخلوق در مقابل خالق - مألوه در مقابل إله - عاشق در مقابل معشوق - محبّ در مقابل محبوب و خلاصه عبد در مقابل معبود می‌ایستد تا باو راز و نیاز کند.

وقتی حضرت موسی (علیه السلام) با اهل و عیالش در دشت و بیابان می‌رفت و شبانه از دور آتشی دید و به آنها گفت: همین جا بمانید، من آتشی می‌بینم، بروم ببینم چه خبر است ... و خلاصه نزدیک شد، به ناگاه بر او وحی‌ای آمد که فرازهای آن بسیار قابل توجه است:ابتدا فرمود: ای موسی! من پرودرگار تو هستم، من تو را انتخاب کردم، نعلین خود را در بیاور که در وادی مقدسی قرار گرفته‌ای.

«فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِی یا مُوسَى * إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى»

ترجمه: پس چون بدان رسید ندا داده شد که اى موسى * این منم پروردگار تو، پاى‏ پوش خویش بیرون آور که تو در وادى مقدس طوى هستی.

«وَأَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یوحَى * إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»

ترجمه: و من تو را برگزیده ‏ام پس بدانچه وحى مى‏ شود گوش فرا ده * منم من خدایى که جز من خدایى نیست پس مرا پرستش کن و به یاد من نماز برپا دار.

این خطاب اختصاص به حضرت موسی (علیه السلام) ندارد:

این خطاب اختصاص به حضرت موسی (علیه السلام) ندارد، به همه انسان‌هاست. گویی به من، به شما و به دیگران می‌فرماید که این بنده‌ی من، ای انسان، پروردگارت من هستم، الله و الهی جز من نیز وجود ندارد، تو را دوست داشتم که خلق کردم، ویژگی دادم و برگزیدم که انسانت آفریدم، پس تو نیز فقط من را بندگی کن. وقتی مقابل من می‌ایستی ادب کن، هر کجا مقابل من ایستادی که با من سخن بگویی، چون نظر خاص می‌کنم، آنجا مقدس می‌شود، پس اول کفش‌هایت را (به نشانه‌ی احترام) در بیاور و بعد به وحی توجه کن، چون من نیز با زبان وحی با تو حرف می‌زنم، پس گوش کن و سپس برو نماز بخوان برای یاد من.

* حجاب در نماز:

پس هم مخاطب مقدس است، هم زایر مقدس است و هم محل زیارت و هم خود نماز. لذا همه از حرمت‌های خاص خود بر خوردار هستند. پس ادب تقدس را نیز خودش یاد می‌دهد و می‌فرماید: نمازگزار باید کفش‌هایش را در بیاورد – بدنش پاک باشد – وضو بسازد - لباس نمازگزار باید پاک باشد – سجاده یا محل قیام، رکوع و سجده‌اش پاک باشد، مال غیر نباشد، جای غصبی نباشد و ... .

از جمله فرمود: چه مرد و چه زن در بهترین صورت که نماد کمال اوست در مقابل من بایستد. مرد بهترین لباس‌هایش را بپوشد – بوی خوش استعمال کند – موها و محاسنش را آراسته کند – انگشتر به انگشت بزند و ...، زن نیز آرایش کند و حجاب بگذارد.

بدیهی است که کامل‌ترین صورت انسان، صورت اجتماعی اوست و نه صورت فردی و خصوصی‌اش. مرد در خانه با پیژامه و پیراهن زیر نیز راه می‌رود، زن با لباس خواب نیز راه می‌رود، چه بسا دست و صورت‌شان تمیز و موهایشان آراسته نباشد و حتی کثیف هم شده باشند، اما بدیهی است که با این وضعیت در اجتماع حضور نمی‌یابند و صورت کامل و زیبای‌شان وقتی است که در اجتماع حضور می‌یابند، به ویژه‌ اجتماعی که برای آن حرمت و ارزش ویژه‌ای قایل هستند.

امام حسن مجتبی علیه السلام خود را برای نماز بسیار آراسته و خوشبو نمود و کسی پرسید حالا چرا این قدر خود را آراسته کردید؟ فرمود: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. فرمود: خدا دوست دارد بنده‌ی خود را زیبا ببیند.

بدیهی است که اگر منظور از حجاب زن در نماز پوشش از نامحرم بود، نمی‌فرمود که آرایش به هنگام نماز مستحب است. چرا که آرایش مقابل نامحرم حرام است و حرمت آن به این خاطر نیست که کار بدی است، بلکه به این خاطر است که زن زیباتر و جذاب‌تر می‌شود و مرد نامحرم را به خود جذب و تحریک می‌کند. اما خدا می‌فرماید چه مرد و چه زن، با کامل‌ترین صورت نزد من بایستند.

مخلوق و بنده‌ی برگزیده خدا، با اراده خود، با این شکل باطنی و ظاهری که در مقابل خدا می‌ایستد، در واقع خود را به خدایش عرضه می‌کند و نشان می‌دهد که قدردان و شاکر همه نعمات اوست. هم قدر عقل و قلب را می‌داند و با شناخت صحیح و خلوص نیت نماز می‌خواند و هم قدر مواهب دنیوی، سلامت جسم و نقش اجتماعی‌اش را در این کارگاه هستی می‌داند. نشان می‌دهد که حقوق الهی را می‌داند و مجری آنها در زمین است

* نماز و روابط اجتماعی:

هر چند به اقامه نماز به صورت جماعت توصیه‌های فراوان و مؤکدی شده است، اما مردم چون غالباً به تنهایی (فرادا) نماز می‌خوانند، گمان دارند که عبادتی کاملاً شخصی و فردی است. آری هر شخصی منفرداً نماز می‌خواند و نمازش چه مقبول و چه غیر مقبول شامل خودش می‌شود، اما نه فقط آثار نمازش در ساختارهای اجتماعی کوچک و بزرگ - چون خانواده یا ملت و امّت – نقش مستقیم دارد، بلکه اگر به فراز واجب و متحد الشکل نماز (قرائت سوره حمد) دقت کند، متوجه می‌شود که حتی اگر نیمه شب، در اتاقی تنها و حتی در محیطی غیر مسلمان نماز بخواند، مقابل خدای خود اشعار و اذعان می‌نماید که تنها نیست و خود را از جامعه‌ی موحدین، مؤمنین و نمازگزاران می‌داند و نه یک شخص منفرد و مجزا.

تمامی ضمایر سوره حمد، ضمیر جمع است، هر چند نماز به فرادا اقامه شود. می‌گوید: « إِیَّاکَ نَعْبُدُ وإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» - یعنی: (ما) فقط تو را بندگی می‌کنیم و (ما) فقط از تو استعانت می‌طلبیم. و می‌گوید: «اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِیمَ» - یعنی» (ما) را به راه راست هدایت فرما.

پس انسان موجودی اجتماعی است و کمال در نقش اجتماعی اوست. «یدالله مع الجماعة – دست خدا با جماعت است». پس بهترین، کامل‌ترین و زیباترین صورت و شکل ظاهری انسان، صورت او در اجتماع است، و زن با حجاب در جامعه حضور یافته و نقش اجتماعی خود را ایفا می‌کند و با این صورت کامل مقابل خدا ایستاده و نماز می‌خواند و البته حکمت احکام الهی به یکی دو مورد محدود نمی‌باشد.


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/7ساعت 12:32 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نسبت به زن احترام خاصى قایل بود و مرتباً درباره محبت و مهربانى و مداراى با آنها سفارش مى‌‏کرد، به زنان سلام مى‏‌کرد و مکرر مى‏‌فرمود:
من از دنیاى شما سه چیز را دوست مى‏‌دارم و آن سه چیز عبارت‏‌اند از: عطر، زن و نماز که روشنى چشم من است. (1)
ناگفته پیدا است که این سخن پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به خاطر شهوت و غریزه جنسى نبود، بلکه آن حضرت با ایراد چنین سخنانى مى‌‏خواست زنان را که در نظر اعراب، موجودى بى‌‏ارزش و در حد یک حیوان بودند، بزرگ جلوه دهد. بدین جهت، زن را در ردیف نماز که امرى عبادى و مقدس است، قرار داد و با این تعبیر، زن را به بالاترین مقام ترقى داد.
«میمونه»، همسر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏‌گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که مى‌‏فرمود: بهترین مردان امت من کسى است که نسبت به همسر خود بهترین رفتار را داشته باشد و بهترین زنان امت من کسى است که نسبت به همسر خویش بهترین کردار را داشته باشد. هر زنى که آبستن مى‏‌شود، هر شب و روزى که بر وى مى‏‌گذرد، برابر با هزار شهید، اجر و پاداش دارد. بهترین زنان امت من زنى است که در آنچه معصیت نباشد، رضاى شوهر را به دست آورد و بهترین مردان امّت من، مردى است که با خانواده‏‌اش به لطف و مدارا زندگى کند. چنین مردى هر روزى که بر او بگذرد، اجر صد شهید دارد.
عمر گفت: یا رسول‏الله ! چگونه مى‌‏شود زنى که رضایت شوهرش را به دست آورد، اجر هزار شهید و مردى که با خانواده‏‌اش مدارا کند، اجر صد شهید را داشته باشد؟
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: بدان که اجر زنان، نزد خداوند، بیش از اجر مردان است. به خدا سوگند که ستم شوهر نسبت به زن، بعد از شرک به خدا، بزرگترین گناهان است. نسبت به رفتار با موجود ضعیف (زن و یتیم) از خدا بترسید که خداوند به خاطر ایشان، شما را مؤاخذه خواهد کرد. هر که به این دو نیکى کند، رحمت الهى نصیب او شود و هر که بدى نماید، مورد سخط و خشم الهى واقع شود.(2)
رسول اکرم صلى الله لَّه علیه و آله و سلم معیار جوانمردى و فرومایگى انسان را چنین بیان مى‌‏فرماید: جوانمردان، کسانى هستند که زنان را گرامى مى‌‏دارند و فرومایگان نسبت به آنان اهانت مى‏‌نمایند. (3)
و در حدیث دیگر مى‏‌فرماید: بهترین شما کسى است که با خانواده‏‌اش رفتار نیک داشته باشد. من نیز با خانواده‏‌ام چنین‏‌ام.(4)
ابن‏‌عباس از پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم روایت مى‏‌کند: هرکس دخترى داشته باشد و نسبت به او اهانتى روا ندارد و فرزند پسرش را بر او ترجیح ندهد، خداوند او را داخل بهشت مى‌‏کند. (5 )
و نیز مى‌‏فرماید: هرکسى که از بازار، متاع و تحفه‏اى به خانه آرد، اول به دختران بدهد و سپس به پسران. هر آن کس که دختران را شاد کند، گویى که از ترس خدا گریسته است، یعنى همان تقرب و پاداش را دارد.(6)

پی نوشت:

1ـ روش خوشبختى، ص 89.
2ـ روش خوشبختى، ص 78 تا 79.
3 ـ ما اکرم النساء الا کریم و ما اهانهن الا لئیم. (آیین همسردارى، ص 6).
4 ـ خیرکم خیرکم لاهله و انا خیرکم لاهلى.(حقوق و حدود زن در اسلام، ص 44- 47).
5 ـ محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خاتم پیامبران، ج 1، ص 183.
6 ـ محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم خاتم پیامبران، ج 1، ص 183.


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/7ساعت 12:31 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

پس از وقوع مجموعه همه حوادث پیش از ظهور شعاع‌هاى نورانى آن خورشید تابان بیش از پیش نمایان گشته و حضرت مهدى(ع) فرستاده‌اى از جانب خویش به مکه اعزام مى‏‌کنند که علاوه بر روشن شدن اوضاع و کسب خبر از آنها مقدمات آن انقلاب مبارک را فراهم کند. جوانمردى هاشمى (محمد بن الحسن که همان نفس زکیه است)، در بیست و پنجم ماه ذى‏‌الحجة پس از قیام خویش وارد مسجدالحرام شده و بین رکن و مقام ایستاده و نامه‏‌اى شفاهى از ناحیه حضرت را براى مردم مکه قرائت مى‏‌کند که در این نامه خبرى از توهین و بى‌‏احترامى و تهدید نیست و ضمن آن حضرت از مردم مکه طلب یارى و نصرت مى‌‏کنند. بقایاى نظام منحوس حاکم در حجاز جرمى شنیع مرتکب شده و وى را در حالى که بین رکن و مقام ایستاده، شهید مى‌‏کنند که این جرم عاقبت آنها را مشخص مى‏‌کند و معلوم مى‌‏سازد که حضرت 15 روز بعد که بناست ظهور شریفشان رخ بدهد، باید با آنها چگونه رفتار بکنند.

چنین فاجعه دردناکى در مدینه بر سر پسر عموى نفس زکیه - که نام خودش محمد و نام خواهر (دوقلویش) فاطمه است - مى‏‌آید و هر دو را بر سر در مسجدالنبى(ص) اعدام مى‏‌کنند.

امام صادق(ع) فرمودند:
کشته شدن نفس زکیه از علایم حتمى (ظهور) است14.

ابو بصیر هم از امام باقر(ع) ضمن حدیثى بلند روایت کرده است:
حضرت مهدى(ع) به یاران خویش مى‌‏فرمایند: اى قوم (همراهان) اهالى مکه مرا نمى‏‌خواهند ولى براى آن‏که حجت بر آنها تمام شود و خود هم به وظیفه‏‌ام عمل کرده باشم (یکى از شما را) به سوى آنها مى‏‌فرستم. سپس یکى از یارانشان را خوانده و به او مى‌‏فرمایند: به سوى اهل مکه برو و بگو: اى اهالى مکه من فرستاده فلانى (حضرت مهدى(ع)) هستم و او براى شما چنین پیغام فرستاده که ما خاندان رحمت و معدن رسالت و خلافتیم. ما نوادگان حضرت محمد(ص) و سلاله پیامبران هستیم به ما ظلم شده وآزار رسانده‏‌اند و ما را سرکوب کرده‏‌اند. حقمان را تا به امروز به زور از زمان رحلت پیامبر(ص) گرفته‏اند. از شما طلب یارى مى ‏کنیم پس یاریمان کنید. وقتى این جوانمرد این پیام را رساند به سوى او مى‌‏آیند و مابین رکن و مقام او را که نفس زکیه است مى‌‏کشند (سر مى‏برند)15.

امیرالمؤمنین على(ع) هم فرمودند:
آیا شما را از انتهاى سلطنت »بنى‌‏فلان« باخبر کنم؟ کشتن نفس حرام! در روزى حرام در شهر حرام قسم به آنکه دانه را شکافت و آدمى را آفرید، پس از آن بیش از پانزده روز حکمرانى نخواهند کرد16.

از امام صادق(ع) هم نقل شده که فرمودند:
فاصله قیام حضرت مهدى(ع) و کشته شدن نفس زکیه تنها 15 شب است17.

زراره بن اعین هم از آن حضرت روایت کرده است که:
حتماً جوانى در مدینه کشته خواهد شد.
پرسیدم: آیا سپاهیان سفیانى او را مى‏کشند؟ فرمودند:
خیر، ولى او را سپاهیان »بنى‏فلان« مى‏کشند. قیام کرده و خارج مى‏‌شود تا این‏که به مدینه مى‏‌رسد؛ مردم بدون آن‏که بدانند چه مى‏‌گوید و چه مى‏‌خواهد، او رإ؛ مى‌‏کشند، و از آنجا که ناجوانمردانه و از روى ستم او را مى‌‏کشند خداوند متعال هم به آنها مهلت نخواهد داد. در این زمان چشم انتظار فرج باشید18.

امام باقر(ع) هم فرمودند:
در آن زمان نفس زکیه در مکه کشته مى‌‏شود و برادرش را در مدینه هلاک مى‌‏کنند19.

آنکه در مدینه منوره به همراه خواهرش کشته و اعدام مى‏‌شود از عموزادگان نفس زکیه است. امام صادق(ع) فرمودند:
مظلوم در یثرب (مدینه) و پسر عمویش در مکه کشته مى‌‏شوند20.

باز هم تأکید مى‌‏کنیم که نفس زکیه‏‌اى که کشته شدنش از علایم حتمى ظهور است همان »محمدبن الحسن« است که 15 روز پیش از ظهور حضرت مابین رکن و مقام شربت شهادت را مى‏‌نوشد و در روایات با اسامى و القاب مختلفى نظیر: نفس زکیه21 (شخص بى‌‏گناه)، مستنصر (طلب کننده نصرت و یارى)22 مرد هاشمى و جوانى از آل محمد(ص)، حسنى23 یاد کرده‏‌اند.

پی نوشت:

15. بحارالانوار، ج52، ص307؛ بشارةالاسلام، ص224؛ المهدى(ع) من‏المهد الى‏الظهور، ص368؛ یوم‏الخلاص، ص662؛ بیان‏الائمه(ع)، ج3، ص20.
16. الغیبة نعمانى، ص173؛ بحارالانوار، ج52، ص234؛ الممهدون للمهدى(ع)، ص61.
17. الارشاد شیخ مفید، ج2، 4ص37؛ الغیبة شیخ طوسى، ص271؛ کمال‏الدین و تمام‏النعة، ص649؛ اعلام الورى، ص427؛ بشارةالاسلام، ص128؛ المهدى(ع) من المهد الى الظهور، ص368.
18. بحارالانوار، ج52، ص147؛ بشارةالاسلام، ص117؛ یوم‏الخلاص، ص666.
19. بشارةالاسلام، ص177؛ یوم‏الخلاص، ص665.
20. بشارةالاسلام، ص187؛ یوم‏الخلاص، ص666.
21. طى داستان حضرت موسى در قرآن کریم (آیه 74 سوره کهف) هم آمده است: آیا نفس زکیه‏اى (یعنى مبرّا از گناه) را کشتى؟
22. فراموش نکنیم که او کلامش را با طلب یارى براى حضرت (آل محمد(ص)) و پیروانش آغاز مى‏کند.
23. جهت اثبات سیادت وى و اینکه از ناحیه امام مجتبى(ع) هستند.

منبع: موعود


نوشته شده در چهارشنبه 92/1/7ساعت 12:30 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

Design By : Pichak