زندگی جاریست در تن یخ زده ی بهمن ماه در شب تاریکی که بر آن تابیده است روی قرصِ یک ماه... پشت پلکِ اسفند رویشی در راه است زندگی می خندد پشت پرچین بهار در پس کوچه ی نور لابلای گل سنبل گل یاس... گوئیا می بینم مادرم با لبخند سفره ای می چیند که در آن نان و بساطِ... عشق و امّید براه... و خداوند در این نزدیکی بر حوالی زمین می کند از سر لطف خداوندی اش هر لحظه نگاه و زمان منتظر مطلع فجر سپری می شود اما جانکاه شاید آن روز گشایش روز آغازِ زمین آنقدر دور نباشد دیگر و قدم بگذارد بر... چشم رنجورِ زمین ناگهان حضرت ماه...
Design By : Pichak |