در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم فاضل نظری
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرهء آبم و در اندیشهء دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد!چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
نوشته شده در شنبه 92/4/29ساعت
12:2 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |
Design By : Pichak |