سفارش تبلیغ
صبا ویژن





























چرا تو جلوه ساز این، بهـارِ من نمیشوی؟
چه بوده آن گناه من، که یارِ من نمی شوی؟
بهارِ من گذشته شاید...


شکوفه جمالِ تو، شکفته در خیال من
چرا نمی کنی نظر به زردیِ جمال من
بهارِ من گذشته شاید...


تو را چه حاجتی نشانه من!
تویی که پا نمی نهی به خانه من
چه بهتر آنکه نشنوی؛ ترانه من


نه قاصدی که از من آرد، گهی به سوی تو سلامی
نه رهگذاری از تو آرد برای من گهی پیامی
بهار من گذشته شاید...


غم‏ت چو کوهی، به شانه من
ولی تو بی غم از غمِ شبانه من
چو نشنوی فغانِ عاشقانه من


خدا تو را از من نگیرد، ندیدم از تو گر چه خیری
 بیاد عمر رفته گریم، کنون که شمع بزمِ غیری
 بهار من گذشته شاید...
 بهار من گذشته شاید...
 بهار من گذشته شاید...

حسین معینی کرمانشاهی


نوشته شده در یکشنبه 92/2/15ساعت 12:16 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |


Design By : Pichak