سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























b4kho7ducya5o5pqj3y1.jpg

بابا تو که نبودی... ندیدی در این سال ها چه سخت و بی رحمانه گذشت... نبودی ببینی دست های کسی را که جای تو هم پدری کرد و هم مادری... نبودی ببینی چین و شکن های پیشانی عزیزت را که چه بی رحمانه بر صورتش خط کشیدند... نبودی ببینی چگونه سوی چشمان نازنینش در این سال چند کم شد... نبودی ببینی دست زمانه چگونه بر صورتش سیلی نواخت... نبودی ببینی چه بی توقع جانش، جوانیش، عمرش، زندگیش را به پای مردانگیش گذاشت... مردانه ایستاد ... مردانه سوخت... مردانه ساخت... مردانه فدا شد... بی تو برای ما چه سخت گذشت، اما گذشت... برای او هم گذشت اما جوانیش هم گذشت... شادابیش هم گذشت... طراوتش هم گذشت... کاش می شد جونمو فدات کنم مادر عزیزتر از جونم


نوشته شده در چهارشنبه 92/2/11ساعت 10:53 صبح توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |


Design By : Pichak