پيام
**دلتنگيهام**
92/2/13
در انتظار آفتاب
نبودي ببيني چين و شکن هاي پيشاني عزيزت را که چه بي رحمانه بر صورتش خط کشيدند... نبودي ببيني چگونه سوي چشمان نازنينش در اين سال چند کم شد... نبودي ببيني دست زمانه چگونه بر صورتش سيلي نواخت... نبودي ببيني چه بي توقع جانش، جوانيش، عمرش، زندگيش را به پاي مردانگيش گذاشت... مردانه ايستاد ... مردانه سوخت... مردانه ساخت... مردانه فدا شد... بي تو براي ما چه سخت گذشت، اما گذشت... براي او هم گذشت اما جوانيش
در انتظار آفتاب
اما جوانيش هم گذشت... شادابيش هم گذشت... طراوتش هم گذشت... کاش مي شد جونمو فدات کنم مادر عزيزتر از جونم
در انتظار آفتاب
@};-
خادمة الشهدا
:(
**دلتنگيهام**
:(