پيام
+
[تلگرام]
هُوَ الصَّبور
مي خواستم از شما بنويسم *بانو*،
اما...
اين واژهها تا به *"تو"* رسيدند به لکنت افتادند
بندِ دلشان پاره شد
و چون دانههاي تسبيح
بر پيکرِ کاغذي بيجان آوار شدند...
بانو اين سرگرداني را عجب نيست
بگذار کمي خودمانيتر بگويم
اصلا خدا هم در کارِ *تو* مانده است
.
.
پ.ن: *"وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ"؟*
آفتابــ

صديقه اژه اي
98/2/3

در انتظار آفتاب
http://goldenrose.parsiblog.com/Old/Feeds/ :'(
هما بانو
اصلا خدا هم در کارِ تو مانده است :'(
صديقه اژه اي
اوجهان است همه ما قطره ايم
صديقه اژه اي
او نظر دارد به اوپيوسته ايم