• وبلاگ : در انتظـ ـارِ آفتـ ـاب
  • يادداشت : قهرمانِ من...
  • نظرات : 3 خصوصي ، 5 عمومي
  • پارسي يار : 30 علاقه ، 12 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ليلا... يه روز خوب مياد 
    يه سلام با کلي افسوس و غم
    تمام شاعرا و نويسنده هاي دنيام ک جمع بشن، نميتونن عظمت شخصيت سردار رو ب قلم در بيارن از زندگي تا لحظه ي شهادتشون... حس ميکنم ديگه ته دلم قرص نيس... نگاهشون و مدل صحبت کردنشون سرشار از آرامش بود...
    *حس ميکنم يه جاهايي از نوشته ت آغشته ب اشک شده مثله الان ک منم چشمام خيس شدن با خوندنش... عجيب عجين شده اسمه سردار با بغض و اشک.
    دعاي خيرشون بدرقه ي زندگيمون... موفق باشي عزيزم.

    پاسخ

    سلام ليلا جانم... چقدر خوشحالم از حضورت... دلم خيلي برات تنگ شده... اگه شمارمو هنوز داري يه پيام بده... هرروز که ميگذره غممون از نبود سردار سنگينتر ميشه... منکه از اون روز لال شدم فقط خواستم کمي در دلم رو فاش کنم... اون روزا که اشک همدم هميشگيمون شده بود و هنوزم هست... سردار مظلوم و مقتدرمون... الهي آمين... ممنون عزيزم