• وبلاگ : در انتظـ ـارِ آفتـ ـاب
  • يادداشت : سکانسِ آخر...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 19 عمومي
  • پارسي يار : 45 علاقه ، 21 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    + آشنا 
    سلام
    قالب جديدتون خيلي قشنگ تر از قبليه ، مخصوصا قسمت لينکدوني ،
    اون يکي خيلي تيره بود به حال و هواي دلنوشته هاي قشنگتون نمي خورد
    مبارک باشه ، نوشته هاتونم ادامه بديد لطفا
    پاسخ

    سلام لطف داريد ممنونم... چشم ان شاء الله:)
    سلام.. قالبت خيلي بهتر از قبل شده.. من ک خوشم اومد.. منتظر پستت هستما :)
    راستي قسمت دوستان آفتاب خيلي بهتره الان..
    کلا تغيير بجايي بود.. حول حالنا کار خودشو کرد آخرش :))
    پاسخ

    سلام عزيزم ممنونم لطف داري اره خوددمم خيلي بيشتر اين قالبو دوست دارم:) ان شاء الله:) ... بعله دوستامو مرتب کردم و چرخشي هم نيس ديگه:) قوربانت:)) خخخ يکم دير البته
    سلام خانمي... داشتم مي اومدم اينجا ديدم بعضيا ي جوري نگام ميکنن.. تعجب کردم.. ي نگا ب خودم انداختم ديدم اوه چ خبره.. تمام لباسام خاکي شده.. عجب گرد و خاکي نشسته رو در و ديواره خونه ي مجازيت... بيا گرد گيري کن دختر خوب :))... هيچ عذر و بهونه اي ام پذيرفته نيستا... گفته باشم ;-)... بار بعد ک ميام ؛ ميخام گردگيري کرده باشياااا.. ب خيالم سلام برسون.. دلتنگشم زياد :)
    پاسخ

    سلاممم بحح بح ببين کي اومده به کلبه مجازي گردگرفته ي ما سر زده... الهي ميگفتي يه گوسفندي چيزي قربوني ميکرديم:)) چشممم والا ميخام بنويسم ولي ذهنمم مثل اينجا خاک گرفته... چشم به زودي به روز ميشه... چشم بزرگيتو ميرسونم:))واقعا يادش بخير... مرسي که يادم انداختيش.. راستي قالبمو عوض کردما قشنگ شده؟ايشالله يه پست پر پر و پيمونم براش ميزنم;)[گل]
    سلام
    موفق باشين
    دمتون گرم از اين سايت خوب و بروزتون
    پيش منم بياين
    پاسخ

    سلام ممنونم
    + ندا 

    به نام او که مرا به اين مکان مقدس و جايگاه پاکان و قديسيان مشرف نمود.

    خدايا شکر که سفري اينچنين زيبا و پاک نصيبم نمودي.

    خدايا تو چقدر کريمي که، اينچنين بنده اي را سيراب رحمتت مي کني....

    رجب...

    ليله الرغائب....

    کربلا......

    چه خدايي و چه عنايتي.....

    خدايا شکر......

    + ندا 

    مي خواهم از احساساتي که با عطر کربلا سيراب شد، بنويسم.

    در طول سفر با خودم فکر مي کردم که تمام زائران و مسافران از هر نقطه جهان که به اين مکان مقدس مي آيند، دعوت مي­شوند. دعوتي که شايد هر کسي درکش را و هدفش را نداند. همه مي آيند و مي روند .....ولي هنوز صدايي به گوش مي رسد....

    هل من ناصرٍ ينصَُرني.....

    سلام...در حد وسع خوانده شد...بعضي ها اينقدر حرف نگفته دارند که خدا مي داند و بس بعضي هم مثل بنده، هيچ حرفي نداريم براي گفتن...
    خدا خيرتون بده
    پاسخ

    سلام آقا سيد بزرگوار... سپاسگزارم از بزرگواري هميشگيتون... نفرمائيد آقا سيد مدتي هست از سخنان ارزشمندتون بي نصيب مونديم... اميدوارم مشغله هاتون کمتر بشه و بيشتر به اينجا سر بزنيد... خير دنيا و آخرت نصيبتون... ممنون که نوشته هاي حقير و فراموش نکرديد

    مگه ميشه يه دختر اسفندي رو از احساسات و روياهاش جدا کرد

    سلام بر اين قلم زيبا و پر از احساس و درگير کننده .

    خود لفظ مادر پراست از حسّ و عاطفه . حال که چنين هم نقش خورده باشد... احسنتِ بي پايان . خداوند ، خود ، پناه همه ي مادران باشد و آنها را هم که رفته اند غريق رحمت بي پايانش فرمايد . در اين شب ليله الرغائب التماس دعا ..

    پاسخ

    سلام بر استاد گرانقدر جناب مهاجري... قدم رنجه فرمودين... ممنونم از لطف بي حدتون نسبت به قلم حقير... سپاسگزارم... دعاي زيبايي بود... آمين مي گويم... دعاگو بوديم و ملتمس دعاي خيرتان هستيم بزرگوار
    سکانس آخري که دوباره شد سکانس اول!
    زندگي جريان داره ... قوي باش!
    پاسخ

    دوست داشتم اينجوري تموم شه... :)... زندگي جريان داره چه جمله قشنگي... ممنونم از حضورت آبجي جونم

    سلام

    عزيييييزززم .... چقدر خوشحالم الان که چند روزي بيشتر به روز مادر نمونده اين دست نوشته زيبار و خوندم ... واقعا تلنگر خيلي خوبي بود واقعا ازش درس گرفتم ... که قدر مادرم رو بيشتر از پيش بدونم و بيشتر مراقبش باشم ... دست مريزاد به شخصيت اصلي قصه... اميدوارم هم زودتر عروس شه و هم بتونه از مادرش مراقبت کنه . براي مادرش و براي همه مادر ها و براي مادر خودم آرزوي سلامتي دارم .

    چقدر روان و زيبا نوشتي آفتاب جانم ... هم پاي تک تک جملاتت نفس کشيدم ... واقعا لذت بردم، فقط کاش آخرش روحش پرواز نميکرد و (صداي برخورد و...) قلمت مانا و نويسا

    پاسخ

    سلام فاطمه ي عزيزممم:) ... ببخشيد بابت تاخيرم... فداي مهربانيهات... هواشو داشته باش اندازه چشمات... شرمنده نکن... شخصيت قصه کمي دستکاري شده وگرنه زياد آدم خوبي نيست:)... ممنونم از اين دعاهاي قشنگت فاطمه جانم... لطف داري بپاي قلم شما نمي رسه قطعا:)... افتخاريه براي جملاتم همراهي تو... خوب بود که آخرش به آرزوش رسيد;) لطف و حضورت مستدام و پايدار خواهري:*
    + ندا 

    عزيزمي

    قربون اون احساسات ناب و ناز نازيت برم دوست جوونم

    ديدي ؟

    ديدي؟

    الکي الکي ....

    شديم سسسسسسسسسسي ساله

    پاسخ

    خدا نکنه... ممنون که سر زدي عزيزم... آره... دهه خوبيه به فال نيک بگيريمش;) بابا ويولوووون
    سلام... مثل هميشه زيبا... زيبا و غم انگيز.... کاش ي روز خوبي بياد و انقد دلت شاد شه ک فقط از شادي و دلخوشي بنويسي.... راجبه پ.ن 3 : تو نوشته ت تشويش گاهي موج ميزد ولي واژه هاتو خيلي قشنگ انتخاب کردي.... انقد ک شايد اگه کسي نشناسدت متوجه اوج نگراني ت نشه....
    در آخر...... ببخش ک بي دعوت اومدم..... اومدم ک بدوني اينجا رو فراموش نکردم :)
    پاسخ

    سلاممم عزيزم... خوشحالم کردي با حضورت... بخاطر غمش دو دل بودم بزنمش يا نه دوست نداشتم خاطر کسي با خوندنش مکدر نشه... ببخش اگه غمي به دلت نشست... ممنونم از دعاي خوبت... مرسي لطف داري به واژه هاي پريشونم... اگه اينجوري باشه خيلي خوبه... دعوت ميخاد مگه وبلاگ خودته... ممنون که فراموش نکردي اينجا رو... بيشتر باش
    صداي برخورد و .. ؟؟

    عالي بود مثل همهء نوشته هاتون
    پاسخ

    چه عجب يکي به اينجاي داستان توجه کرد:) هيچي ديگه... روحش پرواز کرد... ممنونم از نظر لطفت ري را جان
    الهي :(
    جيگرم ميسوزه اينارو ميخونم ..
    پاسخ

    واي حذف ش مي کنم ااا
    بله:(
    مادرانه هميشه غمگين است
    عرضم اين نبود که نه مثل حضرت زينب باشيد بلکه توسل کنيد و از اون مخدره مدد بگيريد
    توکل بر خدا و توسل بر ايمه هدي
    خداوند آرامش را به دلتان هديه دهد...ان شاالله.
    پاسخ

    متوجه منظورتون بودم فقط خاستم يلحظه قياس کنم ديدم ما کجا و خانوم زينب کجا... توکل و توسلمون برقرار هست هنوز... سپاس از دعاي خوبتون
       1   2      >