سلام
عزيييييزززم .... چقدر خوشحالم الان که چند روزي بيشتر به روز مادر نمونده اين دست نوشته زيبار و خوندم ... واقعا تلنگر خيلي خوبي بود واقعا ازش درس گرفتم ... که قدر مادرم رو بيشتر از پيش بدونم و بيشتر مراقبش باشم ... دست مريزاد به شخصيت اصلي قصه... اميدوارم هم زودتر عروس شه و هم بتونه از مادرش مراقبت کنه . براي مادرش و براي همه مادر ها و براي مادر خودم آرزوي سلامتي دارم .
چقدر روان و زيبا نوشتي آفتاب جانم ... هم پاي تک تک جملاتت نفس کشيدم ... واقعا لذت بردم، فقط کاش آخرش روحش پرواز نميکرد و (صداي برخورد و...) قلمت مانا و نويسا