من خود يک پا فرهنگستان نانوشته ام...
که تو... فقط تو...
بايد کشفم کني...
تمام ماجرا همينه!!
.. و امان ار روزي که کشف شوي و نيمه کاره رها شوي
من با تو خوشم اي دوست
چرا نگه اي نمي نمايي اي دوست
بي عشق ترينم اکنون
در عمق نگاهم ببين احساسم را
بي عشق ترينم امروز
از روي زمين ماندن بيزارم
بيزارم از اين احساس
احساس نبودن ها و نگفتن ها
اي دوست چند ساله
اي رفيق