• وبلاگ : در انتظـ ـارِ آفتـ ـاب
  • يادداشت : *پائيز که بيايد...*
  • نظرات : 0 خصوصي ، 14 عمومي
  • پارسي يار : 37 علاقه ، 6 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    دنبال گمشده اي در پائيزم...
    اي جانم
    عالي نوشتي عالي :-*
    پاسخ

    آره... گمشده... فدات بشم مهربونم :)... عالي ميبيني:-*

    رو به روي من

    رو به روي من فقط تو بوده اي
    از همان نگاه اولين
    از همان زمان که آفتاب
    با تو آفتاب شد
    از همان زمان که کوه استوار
    آب شد
    از همان زمان که جستجوي عاشقانه ي مرا
    نگاه تو جواب شد

    روبه روي من فقط تو بوده اي
    از همان اشاره‌ ، از همان شروع
    از همان بهانه اي که برگ
    باغ شد
    از همان جرقه اي که
    چلچراغ شد
    چارسوي من پر است از همان غروب
    از همان غروب جاده
    از همان طلوع
    از همان حضور تا هنوز
    محمد رضا عبدالملکيان
    پاسخ

    روبه روي من فقط تو بوده اي... از همان زمان که آفتاب... خيلي دوست دارم اين شعرو:) مرسي گلم
    + ندا جون 


    سلام دخترک اسفندي

    شعرت خيلي زيبا بود لذت بردم و رفتم به آن سالها که باهم در راه مدرسه در يک صبح پاييزي شاد و خوشحال و به دور از نگراني هاي امروزي و با تمام وجود و با آرزوي هاي خوش رنگ قدم در حياط مدرسه مي گذاشتيم .آن روزها چقدر زنده ام مي کند کاش باز هم پر شويم از آن آرزوهاي رنگي و با هم يک دل قدم برداريم

    پاسخ

    سلام گلم... زيبا گفتي... چه حس خوبي بهم منتقل کردي با يادآوري خاطرات... يادش بخير... آن روزها که با هم سيب گاز ميزديم و به غم دنيا ميخنديديم... يادش بخير بازي هاي کودکانمون تو زنگ تفريح :"(... چقدر زود گذشت... کاش...