سفارش تبلیغ
صبا ویژن




























هوای بهاره
میگن عید اومده
میگن بهاره
هزار و سیصد و چند؟
انگار چند ساله نیستم...
یه ثانیه نبودن تو
یعنی سال ها زندگی کردن در خلأ...
سالها گیج زدن در برزخ زندگی...
راستی امروز آسمون ابری بود! : )
مهتاب بود یا نبود؟
نمی دونم... چندان فرقی نداره
به تو فکر کردم... به باد و بارون... به آسمون... به مهتاب
باز چشمام بسته شد...
غرق خیالی دور شدم...
دور بود اما نزدیک... یادت هست که؟!
محاله یادت رفته باشه...
خاطرات خیلی نزدیک...
سرم گیج می ره امروز و دیروز...
روزای اسفندی...
روزای مهتابی...
راستی امروز برات اسفند دود نکردم هنوز...
و إن یکاد نخوندم برات فوت کنم...
کلی کار دارم...
به تو فکر کردم... که بارون بباره
بارون بارید.. اما حالم خوب نشد... راستی چرا؟

http://www.uploadax.com/images/98878045867402825960.jpg

باید به تنهایی عادت کنم اما ...
باز سرم گیج می ره...
انگشتام رو دکمه های کیبورد می لرزه...
تب دارم...
باید دراز بکشم رو به آسمون...
تنها دارائیم از این دنیا
و چه دارائی بزرگی
سهم من از زندگی
--------------------------------------
پ.ن: خدا رو شکر که یه اسفندیم
و توی تصوراتم همونی رو میبینم که دوست دارم

 


نوشته شده در شنبه 93/1/2ساعت 11:59 عصر توسط در انتظارِ آفتاب نظرات ( ) |


Design By : Pichak